خانه ی پروانه ها

[cb:blog_page_title]

[cb:blog_slogan]

[cb:blog_page_title]

[cb:blog_title]
[cb:blog_page_title] [cb:blog_address]

خانه ی پروانه

 

خانه ی پروانه

درخانه ی بی بی بود یک باغچه ی کوچک
گل های قشنگی داشت،هم لادن و هم میخک
من رفتم و اهسته یک شاخه ی گل چیدم
ناگاه صدایی گفت: ای وای! چه ترسیدم!
پروانه ای آنجا بود با خشم سخن می گفت
او هرچه دلش می خواست بی ترس به من می گفت
می گفت چرا گل را از باغچه می چینی ؟
خوابیده ام این جا من آیا تو نمی بینی ؟
زیبایی گل ها را در باغچه باید دید
هرگز گل زیبا را از شاخه نباید چید
گل، خانه ی پروانه گل، سفره ی زن بور است
هرکس نمی بیند چشم دل او کور است

 

 

چار فصل

فصل اول ساده است مثل املای بهار
مثل جشمه ، مثل رودمثل باد و مثل بار
فصل دوم آسمان صاف وآبی می شود
روز های گرم ان افتابی می شود
فصل سوم شاخه ها ، باز رنگین می شوند
برگ ها هم پای باد توی کوچه می دوند
فصل چارم پنبه ای است ،سرد و یک دست و سفید
وقتی این هم شد تمام، می رسد تعطیل عید

 

آسمان شب

آسمان شب چه زیباست،غرق نور است و ستاره
باز هم وقتی بخوابم ، خواب می بینم دو باره
خواب می بینم که اسبی ، می پرد دراسمان ها
من به روی آن سوارم ، میروم با او به هر جا
گاه مهمان عطارد ، گاه با ناهید هستم
گاه گاهی پیش ماه ام ف گاه با خورشید هستم
گاه در یک گوشه ابری اشک می ریزد برایم
گاه آن بالا ستاره ، نور می پاشد به پایم
تا ببینم خواب خود را می روم در رختخوابم
آ سمان غرق ستاره ست باز هم باید بخوابم



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها:

تاريخ : چهار شنبه 9 مهر 1393برچسب:, | 15:46 | نویسنده : هانیه وهلیا مهدیزاده |

.: Weblog Themes By K 2 C O D :.